یادواره 90 شهید شیمیایی گردان فجر بهبهان برگزار میشود
به یاد شهدای شیمیایی گردان فجر بهبهان/ سید هادی کسایی زاده
برای آنهایی که شهدای شیمیایی گردان فجر بهبهان را فراموش کرده اند
۲۰ دیماه در حالی بیست و هفتمین سالگرد شهدای شیمیایی گردان فجر
بهبهان آغاز می شود که در سالهای اخیر کمتر رد پای مسئولان بر جاده
شهید صفوی دیده شده است.
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری روشنایی و به نقل از وبلاگ جانبازان
شیمیایی ایران- ۲۰دیماه سال ۶۵ گردان فجر از لشکر هفت ولیعصر(عج)
برای عملیات کربلای پنج به شلمچه اعزام شد اما خبر رسید که باید شب
را در جاده صفوی بمانند و فردا نیمه های شب برای عملیات اعزام شوند.
ساعت هشت صبح بود که رزمندگان گردان با صدای هواپیماهای عراق از
خواب بیدار شدند.
هواپیماها چند باری دور بچه های گردان چرخ زدند و پس از چند لحظه
راکدهای حاوی مواد شیمیایی را به سمت رزمندگان ایرانی شلیک کردند.
بازماندگان آن فاجعه انسانی می گویند: شهید داود دانایی جانشین
فرمانده گردان به علت نزدیک بودن به محل اثابت موشک موهای سر و
صورتش ریخته بود ولی ماسک نزده بود و می دوید تا بچه ها
ماسکهایشان را بزنند. فاجعه عظیمی بود بچه ها همچون گلهای نرگس
روی زمین افتاده بودند و ناله می کردند.
یکی از بچه ها به نام “ایوب جعفری” بیشتر بدنش تاول زده و دچار ضایعه
تنفسی شده و پشت بدنش یک تاول بزرگ زده بود که نمی توانست
بخوابد و روی شکمش هم پر از تاول بود و فقط ناله می کرد و یا زهرا(س)
و یا حسین(ع) می گفت.به راستی دیدن این بچه ها در بیمارستان سخت
بود.
هر روز چند نفر از بچه ها شهید می شدند تا اینکه در کمتر از دو یا سه روز
۹۰ نفر به شهادت رسیدند.
اما امروز ۲۷ سال است که همرزمان و جانبازان باقی مانده از گردان فجر
ستادی تشکیل داده اند و اواخر دیماه همزمان با سالروز شهادت این
عزیزان خانواده شهدا را برای برگزاری یادواره شهدا همراهی می کنند.
جاده ای که در مسیر اهواز- خرمشهر واقع شده و انتهای آن به شلمچه
می رسد. این جاده را بچه های کربلای پنج خیلی خوب می شناسند.
در آن روزگار این جاده را جاده آنتنی می نامیدند؛ جاده ای که عمود بر
مرز ایران و عراق است اما پس از آن که شهید سیدمحسن صفوی،
فرمانده مهندسی جنگ، در این جاده به شهادت رسید جاده آنتنی را جاده
شهید صفوی نامیدند.
آنهایی که هر سال پا به جاده صفوی می گذارند کفشها را در آورده و با
وضوی عشق وارد جاده می شوند. جاده شهید صفوی دیگر رد پای
میهمانان خود را می شناسد. زن، مرد، پیر، جوان و کودک همه می آیند
انگار گردان فجر همین دیروز به شهادت رسیده اند. ولی افسوس
نمی توان جای پای مسئولان را در میان گل و لای جاده دید. همه آنها
سالهاست شهدا را فرموش کرده اند
محل قتلگاه گردان فجر بهبهان- شلمچه
بازهم ۲۰دیماه و یادواره شهدای گردان فجر بهبهان، بازهم راننده های
اتوبوسهایی که در میدان شهربهبهان فریاد می زنند “جاده شهید صفوی
نبود…” آری نبود. هیچکس نبود جز خانواده های شهدا و هر سال
نبودند و نیستند جز خانواده های شهدا. انگار نه گردانی بوده و نه جاده ای
و قربانیان سلاحهای شیمیایی…
خانواده ای شهدا هر سال پیرتر می شوند و بیماری مانع از حضورشان
در این یادواره می شود ولی با هر زحمتی است خود را می رسانند.
ولی امسال با سالهای دیگر یک فرق دارد و آن این است که دیگر
نفسهای بهشتی معلم بهبهانی سید عنایت الله ناصری را حس نمی کنیم.
سید شهید با تحمل سالها مصدومیت شیمیایی به خیل شهدای گردان
فجر پیوست.
پایان سال ۸۷ بود وقتی که برای مصاحبه با شهید ناصری به بیمارستان
بقیه الله تهران رفتم. شب عید نوروز و شهید ناصری یکسال از
بیمارستان خارج نشده بود. اگر ماسک اکسیژن از او جدا می شد
نفسی برای زندگی نداشت از او پرسیدم چه آرزویی داری گفت: شهادت
که مانند عسل برایم شیرین است. گفتم: آقا معلم بچه های مدرسه
در بهبهان سلام رساندند… و او در جواب چشمهایش بارانی شد و گفت:
دلم برای کلاس تنگ شده… لعنت بر تو صدام
نظرات شما عزیزان: